اخباراخبار هنرمندان

افشاگری تکان‌دهنده سانجی دات: نبردی طولانی با اعتیاد و پیروزی نهایی

سانجی دات، چهره برجسته بالیوود، درباره مبارزه خود با اعتیاد به مواد مخدر صادقانه صحبت کرده است. این بازیگر پس از نزدیک به چهار دهه مبارزه، با موفقیت از این مرحله دشوار زندگی خود عبور کرده است.

در مصاحبه اخیر با سیمی گریوال، این بازیگر ۶۵ ساله نحوه آغاز سفر خود را به اشتراک گذاشت. او در دوران دانشگاه شروع به مصرف مواد مخدر کرد: “در آن زمان، این کار رایج بود. فقط کسی گفت که آن را امتحان کن، و همین بود.”

در طول این دوره آشفته، او در درجه اول از کوکائین و هروئین استفاده می‌کرد و اعتراف کرد که با “هر نوع مواد مخدر” آزمایش کرده است. این تأثیر شدیدی بر سلامت جسمی و روانی او گذاشت.

در India Today Conclave در سال ۲۰۱۶، دات حادثه دردناکی را درباره سونیل دات، پدرش، بازگو کرد. او به یاد آورد که به دفتر پدرش فراخوانده شده و لحظه گیج‌کننده‌ای را تجربه کرده است: ” وقتی وارد دفتر پدرم شدم، او در مقابل من نشسته بود. در آن لحظه، همه چیز برایم مبهم و نامفهوم شد. من نمی‌توانستم بفهمم که او چه می‌گوید؛کلمات در دهانم خشک شده بود و فقط توانستم چند صدای بی‌معنی از خودم درآورم (مثل جی، جی). نمی‌توانستم حتی یک جمله کامل بگویم.

سانجی در آن تایم، LSD مصرف کرده بود. سانجی تنها در اتاقش نشسته بود و منتظر دارو بود و ناگهان تلفن خانه زنگ می خورد. تماس از دفتر پدرش سونیل بود و او می خواست فوراً با سانجی ملاقات کند. سانجی دات نمی‌توانست از رفتن به دفتر پدرش امتناع کند، زیرا سونیل دات می‌خواست درباره فیلمبرداری فیلم راکی ​​صحبت کند.

همچنین بخوانید :  بعد از شکست Ganapath، تایگر شروف با دوست دختر سابق دیشا پاتانی متحد می شود.

از آن سوی میز، سونیل خشمگین تنها به این فکر می کرد که سانجی گویا به سخنان او توجه نمی کند. ناگهان سانجی در عالم خیال و توهم فرو رفت: “ناگهان دیدم که کلاه گیس پدرم از سرش درآمد و آتش گرفت…  من به او نگاه کردم و به این فکر کردم که چه اتفاقی افتاده است!” سانجی خواست تا پیش از آنکه شعله‌ها پدرش را فرا بگیرند، او را نجات دهد. بخشی از ذهنش به وی یادآور شد که اینها خیال و توهمی بیشتر نیست. اما چیزی نگذشت که از واقعیت فاصله گرفت. “پدر همچون مومی در حال ذوب شدن بود. انگار یک شمع بود.” سانجی به سمت او شیرجه زد و تلاش کرد تا چهره معوج او را به حالت اولیه برگرداند. فریاد زد: “پدر! پدر! نمیر. ذوب نشو!”

سانجی دات لحظه‌ای سرنوشت‌ساز را به یاد آورد که او را به ترک مواد مخدر سوق داد. او زمانی را به یاد آورد که هروئین مصرف کرده بود و سپس به خواب رفته بود. وقتی سرانجام بیدار شد، احساس گرسنگی کرد و از خدمتکار خود خواست تا چیزی برای خوردن به او بیاورد. با تعجب، خدمتکار او شروع به گریه کرد و گفت: “پس از دو روز بیدار شده‌اید. همه نگران هستند.”

با نگاه کردن به خود در آینه، دات نشانه‌های پف کردگی ناشی از مصرف مواد را مشاهده کرد و متوجه شد که در مسیر خطرناکی قرار دارد. با درک شدت وضعیت خود، می‌دانست که به کمک نیاز دارد و به پدر خود گفت: “به کمک نیاز دارم.”

همچنین بخوانید :  ستاره‌های پول‌پرست و بحران در سینمای هند: کاران جوهر چه می‌گوید؟

پس از این لحظه روشنگری، دات به مدت سه هفته در بیمارستان بریچ کندی بستری شد و سپس برای بازپروری به ایالات متحده رفت. او با موفقیت بر اعتیاد خود غلبه کرد و اتفاق مهمی را پس از بازگشت به هند تعریف کرد: “هیچکس نمی‌دانست که من پس از دو سال برمی‌گردم. وقتی رسیدم، خدمتکارم به من اطلاع داد که کسی برای دیدنم آمده است. آن شخص فروشنده مواد مخدر من بود. او گفت: “من چیزهای جدیدی دارم؛ می‌توانید آن را نگه دارید.” در آن لحظه، من با انتخابی روبرو شدم: یا آن را بگیرم یا او را بفرستم پی کارش. من تصمیم گرفتم او را دور کنم. در آن روز، من می‌دانستم که در جنگ پیروز شده‌ام.”

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

2 دیدگاه

  1. سانجو بابا ام بی بی اس نامبروانه صنعت فیلمسازی هندوستان خداوند حفظش بفرماید از بلایا و آفت 😎❤😍😍

  2. سانجو بابا دمت گرم چه بر گشتی داشتی طوفان به پا کردی خدایی چه سرنوشتی داشتی چه سرنوشت بی رحمی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

https://bollycity.ir/wp-content/plugins/wp-monalisa/icons/wpml_bye.gif 
https://bollycity.ir/wp-content/plugins/wp-monalisa/icons/wpml_good.gif 
https://bollycity.ir/wp-content/plugins/wp-monalisa/icons/wpml_negative.gif 
https://bollycity.ir/wp-content/plugins/wp-monalisa/icons/wpml_scratch.gif 
https://bollycity.ir/wp-content/plugins/wp-monalisa/icons/wpml_wacko.gif 
https://bollycity.ir/wp-content/plugins/wp-monalisa/icons/wpml_yahoo.gif 
https://bollycity.ir/wp-content/plugins/wp-monalisa/icons/wpml_cool.gif 
https://bollycity.ir/wp-content/plugins/wp-monalisa/icons/wpml_heart.gif 
https://bollycity.ir/wp-content/plugins/wp-monalisa/icons/wpml_rose.gif 
https://bollycity.ir/wp-content/plugins/wp-monalisa/icons/wpml_smile.gif 
https://bollycity.ir/wp-content/plugins/wp-monalisa/icons/wpml_whistle3.gif 
https://bollycity.ir/wp-content/plugins/wp-monalisa/icons/wpml_yes.gif 
https://bollycity.ir/wp-content/plugins/wp-monalisa/icons/wpml_cry.gif 
https://bollycity.ir/wp-content/plugins/wp-monalisa/icons/wpml_mail.gif 
https://bollycity.ir/wp-content/plugins/wp-monalisa/icons/wpml_sad.gif 
https://bollycity.ir/wp-content/plugins/wp-monalisa/icons/wpml_unsure.gif 
https://bollycity.ir/wp-content/plugins/wp-monalisa/icons/wpml_wink.gif 
 
دکمه بازگشت به بالا